در حال بارگذاری ...
...

یادداشت "نصرالله قادری" اندر احوال حواشی این روزهای تئاتر

یادداشت &quotنصرالله قادری&quot اندر احوال حواشی این روزهای تئاتر

نصرالله قادری: "پلاطس" در انجیل یوحنا می‌پرسد: راستی چیست؟ واژه "راستی" که در برگردان رایج کتاب مقدس به زبان فارسی آمده در برابر واژه عبری emetو واژه لاتین Veritasو الفاظ Veriteو Wahrheitو Truthدر زبان‌های فرانسوی، آلمانی و انگلیسی به کار رفته، و دقیقاً همان است که در فارسی امروزی "حقیقت" خوانده می‌شود.

گرفتاران و بای منیّت و انانیت قاتلان حقیقت هستند. گدایان پُست و مقامند. از در رانده می‌شوند، از پنجره می‌آیند. در پی گریز راه‌های شیطانی برای ورود و ویرانگری هستند. از هزاران راه بهره می‌جویند. هدف آن‌ها رسیدن به پست و مقام است و برای رسیدن به این هدف از هر "وسیله"ای بهره می‌گیرند. در حالی که ادعای مسلمانی دارند. یکی از راه‌های گمراه کردن آنها دروغ و دروغ‌پردازی است. شایعه می‌سازند. هر لحظه منتظرند که فراخوانده شوند. اما ادعای بی‌خبری از فرا خوانده شدن دارند. دائماً پشت درهای اطاق مسئولین منتظرند و در جلوت پز دوری از مسئولین می‌دهند. در حالی که بنیان عمل آن‌ها بر ناراستی و منیّت و انانیت بنا شده است، ادعای صداقت و راستی و خدمت دارند. گذشته خود را از یاد برده‌اند و خیال می‌کنند دیگران هم گذشته آن‌ها را از یاد می‌برند. هر روز زیر عَلَمی سینه می‌زنند. هر جا که بوی پست و مقام بیاید هستند. روزگاری زیر پرچم "سبز" خودنمایی می‌کنند. روزی زیر پرچم سه رنگ، وقتی زیر پرچم سرخ، ماننده آفتاب پرست! مخل تئاترند. می‌دانند که قبیله تئاتر از آنها بیزار است. اما اصلاً برایشان مهم نیست. همزمان در جبهه "راست" و "چپ" می‌دوند. می‌دوند تا به کرسی ریاست برسند.
فاجعه همینجاست! اساساً باور اینکه فاجعه‌سازی دروغ بتواند مرز هویتی انسان را در هم نوردد و با توسط به "ریاکاری" که آن نیز شعبه‌ای از دروغ است، ثنّویت شخصیتی برای فرد ایجاد کند، دشوار است. یکی از راه‌های فرو غلتیدن در منیّت و انانیت دروغ است. اما مشکل آنجاست که مفهوم توسعه یافته دروغ را باید نقطه مقابل "صداقت" و "راستی" و مواضع و "کردار" و "گفتار" و "پندار" انطباق با واقع قرار داد. اگر راستی و صدق را همان اندیشه منطبق بر واقع، اتخاذ مواضع واقع‌بینانه، راست‌گویی و در نهایت راه درست منتهی به اثر بخشی (عمل‌گرایی اصولی منتهی به نتیجه) تلقی کنیم، در آن صورت کذب علاوه بر گفتار ناراست، از مواضع غیر واقع‌بینانه و صرفاً آرمانی تا انکار حقیقت و حقوق مردم را شامل می‌شود. اسیران در چنبره منیّت و انانیت توسل به دروغ را نوعی راه فرار از پلیدی ماهیت عمل و توجیه آن برای خویش و دیگران می‌یابند و روند راه راست و راستگویان نزدشان ناسازگاری و انحراف تلقی می‌شود. اما مؤمن واقعی می‌داند که دروغ را هیچ جای فروغی نیست و دولت مستعجل است. فرض محال که محال نیست! بر فرض محال که ایده مداران منیّت و انانیت به مدیریت برسند! آیا آسوده خواهند شد؟ نمی‌هراسند که مؤمنان واقعی پرده دری کنند؟ نمی‌ترسند از اینکه چگونه می‌خواهند بر اریکه‌ای تکیه زنند که یاری ندارند؟ تئاتر ما به قدر کفایت مظلوم و تنهاست. آقایان دست از سرش بردارید! حقیری چون من که بی‌ایمان‌ترین فرد این قبیله‌ام و فقط به رحمت خداوندی امیدوارم که رسوا نشوم، حرف‌هایی می‌دانم که به وقتش خواهم گفت حتی اگر دستانم را بشکنند! لبانم را بدوزند. تئاتر معبد من است. از یاد نبرده‌اید نامه‌هایی که برای خدایم نوشته‌ام در سواگری دروغ‌گویان در عهد ماضی، از یاد نبرده‌اید فریادهایی که زده‌ایم برای تثبیت تئاتر مظلوم! از جان ما چه می‌خواهید؟ خیال می‌کنید ساکت می‌مانیم!؟ پیامبر رحمت و رأفت‌ ما حضرت محمد مصطفی (ص) فرموده است: «بد مردمی هستند آنانی که مؤمن در میان ایشان با تقیه و کتمان حقیقت، روزگار را سپری کند.»
اگر تا به حال هم ساکت نشسته‌ایم، همه به خاطر حفظ "مصلحت" بوده است. اما یقین بدانید که ما هرگز "مصلحت" را بر "حقیقت" رجحان نمی‌دهیم! ما باور داریم که تئاتر ما برای گریز از وضعیت موجود و رسیدن به وضعیت موعود و آستانه خلق آزادی و آفرینش و ترجمان حقیقت اسلام ناب محمدی (ص) نیازمند یک انقلاب روحی و درونی در خویشتن است. اینک که وضعیت موجود نرم نرمک به سوی وضعیت موعود می‌رود، برای شما فرصت مناسبی نیست که "بازی" تازه‌ای آغاز کنید. با شمایم. شمایانی که روزگاری با ساختن طومارهای جعلی در حمایت خویش در پی کسب کرسی قدرت بودید. با شمایم، شمایانی که دیروز گروهی از احساس‌گرایان تئاتر را با خود همراه کردید که طومار یاران و هم سفره‌گان دیروز خود را در هم پیچید و خود به قدرت برسید و با آن همه جار و جنجال راه به جایی نبردید! با شمایم، شمایانی که هر روز در خلوت با مسئولین مذاکره می‌کنید و در جلوت دشنامشان می‌گویید و شرم ندارید. با شمایم، شمایانی که تا دیروز چهره‌ای دیگر داشتید و امروز به همراهان دیروز خود درشت می‌گویید و راست کردار نیستید. با شمایم، شمایانی که دانش تئاتری ندارید، درد تئاتر ندارید و برایتان فرقی ندارد ریاست عمرانیه، یا ریاست تئاتر یا ...! با شمایم، شمایانی که فقط در پی صدارتید! لحظه‌ای به حقیقت، به تئاتر و به معاد بیندیشید! دچار توهم نشوید. حیا و سکوت قبیله تئاتر را مصادره به مطلوب نکنید. به گاهش حرف‌هایی هست برای گفتن که بسیار متضرر خواهید شد. تئاتر را به حال خودش رها کنید. بگذارید قبیله تئاتر به اهداف مقدس خود برسند. آشوب به پا نکنید، شایعه نسازید. خواب‌های طلایی نبینید. این سپنج روزگار این همه ارزش ندارد. به حقیقت تئاتر و ایران بیندیشید! هنرمند تئاتر اهل حقیقت است. اهل ادا و ادعا و مافیای پوشالی نیست. ما همه امیدمان این است که شما آرام گیرند و مسئولین هوشیار باشند و راست کرداران را از ناراست کرداران باز شناسند. آینه را اگر هزار تکه کنید، باز آینه است و هزار خورشید را بازتاب می‌دهد. خورشید را نمی‌توان انکار کرد. ما همه رفتنی هستیم. اما تئاتر می‌ماند. به فردا بیندیشید.

والسلام
1390/2/6